گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد بیست و نهم
سوره قِیامَت




سوره قِیامَت
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 لا اُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَۀِ
سوگند به روز قیامت .
2 وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَۀِ
و سوگند به نفس لوّامه ، وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حقاست) .
صیغه مبالغه و به معنی" بسیار ملامتکننده "است . « لَوّامَۀ »
سوگندبهروز قیامت و وجدانملامتگر
صفحه 62 از 78
این سوره با دو سوگند پرمعنی" روز قیامت "و" نفس ملامتگر "آغاز شده است .
حقیقت این است که یکی از دلایل وجود معاد ، وجود محکمه وجدان در درون جان انسان است که به هنگام انجام کار نیک روح
آدمی را مملو از شادي و نشاط میکند و از این طریق به او پاداش میدهد و به هنگام انجام کار زشت یا ارتکاب جنایت ، روح او
را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شکنجه میکند ، به حدي که گاه براي نجات از عذاب وجدان ، اقدام به خودکشی
میکند . یعنی در واقع وجدان حکم اعدام او را صادر کرده و به دست خودش اجرا میکند .
166 ) سوره قِیامَت )
با آن « عالَم کبیر » یعنی وجود انسان در دل خود محکمه و دادگاه کوچکی دارد ، چگونه « عالَم صغیر » وقتی
عظمتش محکمه عدل عظیمی نخواهد داشت ؟
به وجود" رستاخیز و قیامت "پیمیبریم و نیز از همینجا رابطه جالب این دو « وجدان اخلاقی » وازاینجاست که مااز وجود
سوگند روشن میشود و به تعبیر دیگر سوگند دوم دلیلی است بر سوگند اول .
آري این دادگاه وجدان آنقدر عظمت و احترام دارد که خداوند به آن سوگند یاد میکند و آن را بزرگ میشمرد و به راستی
بزرگ است ، چراکه یکی از عوامل مهم نجات انسان محسوب میشود ، به شرط آنکه
( جزء بیست و نهم ( 167
وجدان بیدار باشد و بر اثر کثرت گناه ضعیف و ناتوان نگردد .
این نکته نیز قابل توجه است که به دنبال این دو سوگند پراهمیّت و پرمعنی ، بیان نشده است که براي چه چیز سوگند یاد شده و به
محذوف است ، این به خاطر آن است که از سیاق آیات بعد مطلب روشن است ، بنابراین آیات فوق چنین « مُقْسَمٌ لَهُ » اصطلاح
سوگند به روز قیامت و نفس لوّامه که همه شما در قیامت برانگیخته میشوید و بهسزاي اعمالتان » : معنی میدهد
. « میرسید
« قیامت صغري » یا « محکمه وجدان »
از قرآن مجید به خوبی استفاده میشود که روح و نفس انسانی داراي سه مرحله است :
یعنی روح سرکش که پیوسته انسان را به زشتیها و بديها دعوت میکند و شهوات و فجور را در برابر : « نفس امّاره » 1
او زینت میبخشد ، این همان چیزي است که همسر عزیز مصر ، آن زن هوسباز هنگامی که پایان شوم کار خود را مشاهده
168 ) سوره قِیامَت )
وَ ما اُبَرِّيءُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لََامّارَةٌ بِالسُّوءِ : من هرگز نفس خود را تبرئه نمیکنم ، چراکه » : کرد، به آن اشاره نمود و گفت
53 / یوسف ) . ) « نفس سرکش همواره به بديها فرمان میدهد
که در آیات مورد بحث به آن اشاره شد ، روحی است بیدار و نسبتا آگاه ، هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت : « نفس لوّامۀ » 2
نیافته ، گاه لغزش پیدا میکند و در دامان گناه میافتد ، اما کمی بعد بیدار میشود ، توبه میکند و به مسیر سعادت
بازمیگردد ، انحراف درباره او کاملًا ممکن است ، ولی موقتی است نه دائم ، گناه از او سرمیزند ، اما چیزي نمیگذرد که
جاي خود را به ملامت و سرزنش و توبه میدهد .
یاد میکنند ، در بعضی از انسانها بسیار قوي و نیرومند است و در « وجدان اخلاقی » این همان چیزي است که از آن بهعنوان
بعضی بسیار ضعیف و ناتوان ، ولی به هر حال در هر انسانی وجود دارد ، مگر اینکه با کثرت گناه آن را به کلی از کار
بیندازد .
صفحه 63 از 78
( جزء بیست و نهم ( 169
یعنی روح تکاملیافتهاي که به مقام اطمینان و تقواي کامل و احساس مسؤولیت رسیده، نفس سرکش : « نفس مُطْمَئِنَّۀ » 3
را رام کرده و دیگر به آسانی دچار لغزش نمیشود .
یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ ، اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ راضِ یَۀً مَرْضِیَّۀً : اي نفس » : این هماناست که در سوره والفجر آیه 27 و 28 میفرماید
. « مطمئنّه ! به سوي پروردگارت بازگرد ، در حالی که هم تو از او خشنودي و هم او از تو
رستاخیز کوچکی است در درون جان هر انسان که بعد از انجام یک کار نیک یا بد ، بلافاصله ، « نفس لوّامۀ » به هر حال این
محکمه آن در درون جان تشکیل میگردد و به حساب و کتاب او میرسد .
لذا گاه در برابر یک کار نیک و مهم چنان احساس آرامش درونی میکند و روح او لبریز از شادي و نشاط میشود ، که
لذّت و شکوه و زیبایی آن با هیچ بیان و قلمی قابل توصیف نیست .
و به عکس گاهی به دنبال یک خلاف و جنایت بزرگ ، چنان
170 ) سوره قِیامَت )
گرفتار کابوس وحشتناك و طوفانی از غم و اندوه میگردد و از درون میسوزد که از زندگی به کلی سیر میشود و حتی گاه براي
رهایی از چنگال این ناراحتی خود را آگاهانه به مقامات قضایی معرفی و به چوبه دار تسلیم میکند .
شباهتهاي پنجگانه دادگاه" وجدان "با دادگاه" رستاخیز"
این دادگاه عجیب درونی ، شباهت عجیبی به دادگاه رستاخیز دارد ، زیرا :
عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ اَنْتَ » : 1 قاضی و شاهد و مجري حکم در حقیقت در اینجا یکیاست، همانطورکهدرقیامت چنیناست
/ 46 ) « تَحْکُمُ بَیْنَ عِبادِكَ : خداوندا ! تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهی و تو در میان بندگانت قضاوت خواهی کرد
زمر ) .
2 این دادگاهِ وجدان، توصیه و رشوه و پارتی و پروندهسازي رایج بشري را نمیپذیرد ، همانطور که درباره دادگاه قیامت نیز
وَ اتَّقُوا یَوْما لا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئا وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَ فاعَۀٌ وَ لا یُؤْخَ ذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْ َ ص روُنَ : از آنروز » : میخوانیم
« بترسید که هیچکس به جاي دیگري مجازات نمیشود و نهشفاعتی پذیرفته میگردد و نه فدیه و رشوهاي و نه یاري میشوند
48 / بقره) . )
( جزء بیست و نهم ( 171
3 محکمه وجدان مهمترین و قطورترین پروندهها را در کوتاهترین مدت رسیدگی کرده ، حکم نهایی خود را به سرعت صادر
میکند ، نه استیناف در آن هست و نه تجدیدنظري و نه ماهها و سالها سرگردانی، همانطورکه در دادگاه رستاخیز نیز
وَ اللّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَریعُ الْحِسابِ : خداوند حکم میکند و حکم او رد و نقض نمیشود و حساب او » : میخوانیم
41 /رعد) . ) « سریعاست
4 مجازات و کیفرش بر خلاف مجازاتهاي دادگاههاي رسمی این جهان ، نخستین جرقههایش در اعماق دل و جان افروخته
میشود و از آنجا به بیرون سرایت میکند ، نخست روح انسان را میآزارد ، سپس آثارش در جسم و چهره و دگرگون شدن
خواب و
172 ) سوره قِیامَت )
لافْئِدَة : آتش 􀂛 نارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی ا » : خوراك آشکار میگردد ، همانطور که در مورد دادگاه قیامت نیز میخوانیم
صفحه 64 از 78
6 و 7 / همزه ) . ) . « برافروخته الهی که از قلبها زبانه میکشد
به نفع یا بر « شهود » 5 این دادگاهوجدان چنداننیازبهناظروشهودندارد،بلکه معلومات و آگاهیهاي خود انسان متهم را به عنوان
ضد او میپذیرد . همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز ذرات وجود انسان حتی دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند
حَ تّی اِذا ما جاءوُها شَ هِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ : چون بهکنار آتش دوزخ برسند ، » : ، چنانکه میفرماید
20 / فصِّلت ) . ) . « گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضدّ آنها گواهی میدهد
این شباهت عجیب در میان این دو دادگاه ، نشانه دیگري بر فطري بودن مسأله معاد است ، زیرا چگونه میتوان باور کرد در وجود
یکانسان کهقطره کوچکیاز اقیانوس عظیم هستی است ، چنان حساب و کتاب و دادگاه مرموز و اسرارآمیزي وجود داشته
باشد ، اما در درون این عالم بزرگ مطلقا حساب و کتاب و دادگاه و محکمهاي وجود نداشته باشد ، این
باورکردنی نیست .
( جزء بیست و نهم ( 173
پایان سوره قِیامَت
174 ) سوره قِیامَت )
سوره